زمان اندیشی دورنی از دیدگاه هوسرل
نویسندگان
چکیده
پدیدارشناسی زمان می کوشد تا تبیین کند که چگونه زمان آگاهی درونی ساخته م یشود. درحقیقت پدیدارشناسی آگاهی از زمان ساختار ماهوی آگاهی را بررسی می کند. ساختاری که به مااجازه م یدهد تا عین زما نمند را در لحظات گوناگو ناش یکسان و واحد درک کنیم. در رویکردپدیدارشناسانه، زمان دیگر مقدار حرکت، یا خصلت های روان شناسانه نفس و حتی پیش فرض هایاستعلائی شناخت نیست. در واقع هوسرل بر اساس دیدگاه پدیدارشناختی خود سه سطح از زمان رابررسی می کند. 1. زمان کیهانی یا زمان عینی 2. زمان ذهنی و شخصی 3. آگاهی از زمان درونی.. تجربه ی ما درباره ی اعیان زمان مند ساختاری سه وجهی دارد که عبارتند از: 1. پیش یازی 2نگهداشت و 3. انطباع اولیه. پیش یازی فرآیندی است که به وسیل هی آن انتظارات شکل م یگیرند درحالی که این انتظارت بی درنگ با آن چیزی که در انطباع اولیه ی تجربه م یشود ارتباط پیدامی کنند. نگهداشت فرآیندی است که به وسیله ی آن چیزی که به عنوان اکنون تجربه م یشود درآگاهی باقی م یماند و به عقب فروکش م یکند. انطباع اولیه ی سازه آگاهی است که معطوف بهمرحله ی کنونی عین است. انطباع اولیه را نم یتوان مستقل از افق زمانی آن در نظر گرفت. بنابراینطبق پدیدارشناسی هر تجربه ای متضمن یک افق زمانی است که آگاهی ما درباره ی اعیان در بستراین افق ها تحقق می یابد. این مقاله سعی می کند دیدگاه هوسرل دربار هی زمان آگاهی را بیان کند.
منابع مشابه
اگو از دیدگاه لکان و هوسرل
هوسرل ـ حداقل در دورة سوم حیات فکری خود ـ متقاعد شده بود که سوژه در مرکز فلسفه قرار گرفته است و فلسفه چیزی نیست جز شناخت اگو. همین شاخصة دکارتی، هوسرل را به یکی از سرآمدان اندیشة مدرن بدل میسازد. اما در دورة معاصر، این اگوی مرکزی و همراه با آن اندیشه مدرن توسط پساساختارگرایان همواره به چالش کشیده شده، و در این میان بحثهای لکان بهخاطر تمرکز بر روانکاوی و نیز تقدم زمانی آن بر دیگر نوشتهه...
متن کاملبررسی تطبیقی مرگ اندیشی از دیدگاه خیام و عطار
اندیشیدن دربارهی مرگ و سخنگفتن از آن یکی از بنمایههای رایج در ادبیات و جریان اندیشگانی یک قوم است. ادبیات هر ملت زمینهای مناسب برای بازتاباندن و شناسایی اندیشههای ایشان دربارهی مرگ خواهد بود. از سوی دیگر به دلیل ناشناختهبودن ماهیت این پدیده، پیوسته، دیدگاههای اندیشمندان مختلف با یکدیگر متفاوت و گاه متناقض بوده است. بررسی تطبیقی نگرش اندیشمندان گوناگون دربارهی مرگ، حقایق بسیاری را بر م...
متن کاملبررسی تطبیقی مرگ اندیشی از دیدگاه آگوستین قدیس و ملاصدرا
مرگ از مسائل مشترک همهی انسانها است. بررسی تطبیقی این مسأله از دیدگاه آگوستین و ملاصدرا، گامی مؤثر در راستای فهم ما از مرگاندیشی است. آگوستین با توجه به آموزههای مسیحی، به ویژه تعالیم پولس، مرگ را بر مبنای گناه نخستین و دیگر گناهان، تبیین کرده حتی گناه را علت مرگ میداند. به دیدة او آفرینش انسان بهگونهای بود که اگر گناه نمیکرد از زندگی جاودان برخوردار میشد؛ اما با آن گناه نخستینِ آدم و ح...
متن کاملبررسی تطبیقی مرگ اندیشی از دیدگاه خیام و عطار
اندیشیدن دربارهی مرگ و سخن گفتن از آن یکی از بنمایههای رایج در ادبیات و جریان اندیشگانی یک قوم است. ادبیات هر ملت زمینه ای مناسب برای بازتاباندن و شناسایی اندیشههای ایشان دربارهی مرگ خواهد بود. از سوی دیگر به دلیل ناشناخته بودن ماهیت این پدیده، پیوسته، دیدگاههای اندیشمندان مختلف با یکدیگر متفاوت و گاه متناقض بوده است. بررسی تطبیقی نگرش اندیشمندان گوناگون درباره ی مرگ، حقایق بسیاری را بر م...
متن کاملبررسی تطبیقی فاعلیت ذهن در فرایند ادراک از دیدگاه ملاصدرا و هوسرل
پرداختن به نقش ذهن بهعنوان قوای که نفس از طریق آن به اکتساب علوم میپردازد، در داشتن تلقی صحیح از فرآیند ادراک، اهمیت فراوانی دارد. در میان فلاسفۀ اسلامی، ملاصدرا مراتب ادراک را مراحلی میداند که نفس در جریان حرکت جوهری خود، با گذر از ساحتهای حسی، خیالی و عقلی واجد آنها میگردد. در این میان توجه به دیدگاه ملاصدرا دربارۀ کارکردهای ذهن در هر یک از ساحتهای ادراکی قابل توجه است. در میان فلاسفۀ ...
متن کاملمنابع من
با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید
عنوان ژورنال:
جستارهای فلسفیISSN 2008-0433
دوره 8
شماره شماره 2 (پیاپی20) 2011
میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com
copyright © 2015-2023